معرفی و خلاصه کتاب لعبت فواد فاروقی
رمان جذاب و باستانی لعبت زیبارویان شهر هزار و در یک شب می خوانیم ورق چنان برگشت و کارها در مسیری به جریان افتاد که برای خوش بین ترین آدم ها هم باور کردنی نبود.
آن شب، هارون الرشید در زندان بغداد، به همراه استاد فرزانه اش يحیی برمکی مرگ را انتظار می کشید، هارون دچار این پندار بود که آن شب را سحری نیست اگر هم چندان امتداد بیاید که سپیده صبح بردمد، سرنوشتشان به خون خواهد آغشت.
هارون الرشید می پنداشت، دیری نمی پاید که در غرفه شان گشوده شود و مأموران مرگ به ملاقات شان بیایند، مأمورانی که خدمت هادی خلیفه میگردد دستورانش را بی کم و کاست به انجام می رساندند و سر مخالفانش را گوش تا گوش می بریدند، مأمورانی که جلادان خلیفه یی سنگ دل بودند
او بارها در نظرش مجسم کرده بود که چه بر سرشان خواهد آمد؛ هارون تصور می کرد که ابتدا در زندان را خواهند گشود و او و يحبی را کشان کشان به میانه میدان شهر خواهند برد.
سپس جلادان، خنجر بر شاه رگ شان خواهند کشید و خونی که از جای بریدگی ها، فوران میزند را در تشتی زرین، گرد خواهند آورده و سر آن دو را از تن جدا خواهند کرد، هم سر استاد را هم سر شاگرد را! بعد سرها را کنار هم در تشت خون قرار خواهند داد و به نزد هادی، خلیفه عباسی خواهند برد به نزد برادر قدرتمند و سنگ دلش، تا پاداشی خود را دریافت دارند
فهرست مطالب کتاب لعبت زیبارویان شهر هزار و یک شب
1- زنگار اضطراب
2-رایحه
3-خوابه پایدار
4- توسن شايعه
5- زیباتی مرموز
6- قصر زبیده
7-نوزاد خوش قدم
8-رازهای ناگفته
9-مشغله های مردمی
10-قهر ها و آشتی ها
11-سه گنج
12-شبستان عطرآگین
13-وسواس
14-شب های بغداد
15-تحقق يافتن آرزوها
16-نیرنگ های زنانه
17-عشق پنهانی
18-عقدکنان
19پیمان بزرگ
20-شبه انتقام
21-هنرنمایی ها
22-هنگامه ها
23-شب نخستین
24-افكار باطل
25-مجازات های
26-خیال پردازی های باطل
28-شب بیداران
29-کنيز اهدایی
30جواز خلاف
31زن گناه اندیش
32تحول در حرمسرا
33-دوزنده ها
34-پیمان شکنی
35-قصه های شبانه
36-قیام حمزه
37-فرزند ناخواسته
38-نو رسیده
39-افشای رازها
40-خنجر خونین
41- رقص خون
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.